زیباترین شعر های ایرانی

متن مرتبط با «دوبیتی زیبا از بابا طاهر» در سایت زیباترین شعر های ایرانی نوشته شده است

شعر زیبای حافظ

  • الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها به بوی نافه ای کاخر صبا زان طره بگشاید ز تاب جعد مشکینش چه خون افتاد در دل ها مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد می دارد که بربندید محمل ها به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها همه کارم ز خود کامی به بدنامی کشید آخر نهان کی ماند آن رازی کز او سازند محفل ها حضوری گر همی خواهی از او غایب مشو حافظ متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها, ...ادامه مطلب

  • شعر زیبا از مولوی

  • بشنو از نی چون حکایت می کند از جدایی ها شکایت می کند کز نیستان تا مرا ببریده اند ازنفیرم مرد و زن نالیده اند سینه خواهم شرحه شرحه از فراق تا بگویم شرح درد اشتیاق هر کسی کو دور ماند از اصل خویش بازجوید روزگار وصل خویش من به هر جمعیتی نالان شدم جفت بدحالان و خوشحالان شدم هر کسی از ظن خود شد یار من از دورن من نجست اسرار من سر من از ناله ی من دور نیست لیک چشم و گوش را آن نور نیست تن ز جان و جان ز تن مستور نیست لیک کس را دید جان دستور نیست آتش است این بانگ نای و نیست باد هر که این آتش ندارد نیست باد آتش عشقست کاندر نی فتاد جوشش عشق است کاندر می فتاد نی حریف هر که از یاری برید پرده هایش پرده های ما درید همچو نی زهری و تریاقی که دید؟ همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟ نی حدیث راه پرخون می کند قصه های عشق مجنون می کند محرم این هوش جز بیهوش نیست مر زبان را مشتری جز گوش نیست در غم ما روزها بیگاه شد روزها با سوزها همراه شد روزها گر رفت گو: رو باک نیست تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد هرکه بی روزیست روزش دیر شد درنیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والس, ...ادامه مطلب

  • شعر مرغ آمین از نیما

  • مرغ آمین درد آلودی است کاواره بمانده رفته تا آنسوی این بیداد خانه باز گشته رغبتش دیگر ز رنجوری نه سوی آب و دانه. نوبت روز گشایش را در پی چاره بمانده. می شناسد آن نهان بین نهانان ( گوش پنهان جهان دردمند ما) جور دیده مردمان را. با صدای هر دم آمین گفتنش، آن آشنا پرورد، می دهد پیوندشان در هم می کند از یاس خسران بار آنان کم می نهد نزدیک با هم، آرزوهای نهان را.بسته در راه گلویش او داستان مردمش را. رشته در رشته کشیده ( فارغ از عیب کاو را بر زبان گیرند) بر سر منقار دارد رشته ی سردرگمش را. او نشان از روز بیدار ظفرمندی است. با نهان تنگنای زندگانی دست دارد. از عروق زخمدار این غبارآلوده ره تصویر بگرفته. از درون استغاثه های رنجوران. در شبانگاهی چنین دلتنگ، می آید نمایان. وندر آشوب نگاهش خیره بر این زندگانی که ندارد لحظه ای از آن رهایی می دهد پوشیده، خود را بر فراز بام مردم آشنایی. چون نشان از آتشی در دود خاکستر می دهد از روی فهم رمز درد خلق با زبان رمز درد خود تکان در سر. وز پی آنکه بگیرد ناله های ناله پردازان ره در گوش از کسان احوال می جوید. چه گذشته ست و چه نگذشته است سرگذشته های خود را هر که , ...ادامه مطلب

  • شعر زیبای خیام

  • قانع به یک استخوان چو کرکس بودن به ز آن که طفیل خوان ناکس بودن با نان جوین خویش حقا که به است کالوده و پالوده هر خس بودن , ...ادامه مطلب

  • شعری از نیما خانه ام ابری ست

  • خانه ام ابری ست یکسره روی زمین ابری ست با آن. از فراز گردنه خرد و خراب و مست باد میپیچد. یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من! آی نی زن که تو را آوای نی برده ست دور از ره کجایی؟ خانه ام ابری ست اما ابر بارانش گرفته ست. در خیال روزهای روشنم کز دست رفتندم، من به روی آفتابم می برم در ساحت دریا نظاره. و همه دنیا خراب و خرد از باد است و به ره ، نی زن که دائم می نوازد نی ، در این دنیای ابراندود راه خود را دارد اندر پیش., ...ادامه مطلب

  • شعر زیبای پروین اعتصامی که روی مزارش نوشته شده

  • اینکه خاک سیهش بالین است اختر چرخ ادب پروین است گر چه جز تلخی ز ایام ندید هر چه خواهی سخنش شیرین است صاحب آن همه گفتار، امروز سائل فاتحه و یاسین است دوستان به که ز وی یاد کنند دل بی دوست دلی غمگین است خاک در دیده بسی جان فرساست سنگ بر سینه بسی سنگین است بیند این بستر و عبرت گیرد هر که را چشم حقیقت بین است هر که باشی و ز هر جا برسی آخرین منزل هستی این است آدمی هر چه توانگر باشد چون بدین نقطه رسد مسکین است اندر آنجا که قضا حمله کند چاره تسلیم و ادب تمکین است زادن و کشتن و پنهان کردن دهر را رسم و ره دیرین است خرم آن کس که در این محنت گاه خاطری را سبب تسکین است, ...ادامه مطلب

  • شعر زیبای حافظ

  • شعر گل نازدار نیما یوشیج

  • گل نازدار سود گرت هست گرانی مکن خیره سری با دل و جانی مکن آن گل صحرا به غمزه شکفت صورت خود در بن خاری نهفت صبح همی باخت به مهرش نظر ابر همی ریخت به پایش گهر باد ندانسته همی با شتاب ناله زدی تا که براید ز خواب شیفته پروانه بر او می پرید دوستیش ز دل و جان می خرید بلبل آشفته پی روی وی راهی همی جست ز هر سوی وی وان گل خودخواه خود آراسته با همه ی حسن به پیراسته زان همه دل بسته ی خاطر پریش هیچ ندیدی به جز از رنگ خویش شیفتگانش ز برون در فغان او شده سرگرم خود اندر نهان جای خود از ناز بفرسوده بود لیک بسی بیره و بیهوده بود فر و برازندگی گل تمام بود به رخساره ی خوبش جرام نقش به از آن رخ برتافته سنگ به از گوهرنایافته گل که چنین سنگدلی برگزید عاقبت از کار ندانی چه دید سودنکرده ز جوانی خویش خسته ز سودای نهانی خویش آن همه رونق به شبی در شکست تلخی ایام به جایش نشست از بن آن خار که بودش مقر خوب چو پژمرد برآورد سر دید بسی شیفته ی نغمه خوان رقص کنان رهسپر و شادمان از بر وی یکسره رفتند شاد راست بماننده ی آن تندباد خاطر گل ز آتش حسرت بسوخت ز آن که یکی دیده بدو برندوخت هر که چو گل جانب دل ها شکست چون که بپژم,شعر گل ناز دارم,شعر گل نازدارم معین,متن شعر گل نازداروم ...ادامه مطلب

  • دوبیتی زیبا از بابا طاهر

  • دلی دیرم خریدار محبت کز او گرم است بازار محبت لباسی دوختم بر قامت دل زپود محنت و تار محبت,دوبیتی زیبا از بابا طاهر,دوبیتی های زیبا باباطاهر,دوبیتی های زیبای باباطاهر ...ادامه مطلب

  • شعر زیبا از حافظ

  • سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند دی گله ای ز طره اش کردم و از سر فسوس گفت که این سیاه کج گوش به من نمی کند تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف او زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند پیش کمان ابرویش لابه همی کنم ولی گوش کشیده است از آن گوش به من نمی کند با همه عطف (عطر) دامنت آیدم از صبا عجب کز گذر تو خاک را مشک ختن نمی کند چون ز نسیم می شود زلف بنفشه پرشکن وه که دلم چه یاد از آن عهدشکن نمی کند دل به امید روی او همدم جان نمی شود جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند ساقی سیم ساق من گر همه درد می دهد کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی کند دستخوش جفا مکن آب رخم که فیض ابر بی مدد سرشک من در عدن نمی کند کشته غمزه تو شد حافظ ناشنیده پند تیغ سزاست هر که را درد سخن نمی کند, ...ادامه مطلب

  • شعر ای آدم ها از نیما یوشیج

  • آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در آب دارد می سپارد جان یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریای تند و تیره و سنگین که می دانید آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید آن زمان که تنگ می بندید بر کمرهاتان کمربند در چه هنگامی بگویم من ؟ یک نفر در آب دارد می کند بیهوده جان قربان آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید نان به سفره جامه تان بر تن یک نفر در آب می خواند شما را موج سنگین را به دست خسته می کوبد باز می دارد دهان با چشم از وحشت دریده سایه هاتان را ز راه دور دیده آب را بلعیده در گود کبود و هر زمان بی تابیش افزون می کند زین آبها بیرون گاه سر . گه پا آی آدم ها او ز راه دور این کهنه جهان را باز می پاید می زند فریاد و امید کمک دارد آی آدم ها که روی ساحل آرام ، در کار تماشائید ! موج می کوبد به روی ساحل خاموش پخش می گردد چنان مستی به جای افتاده ، بس مدهوش می رود نعره زنان. وین بانگ باز از دور می آید : آی آدم ها .. و صدای باد هر دم دلگزاتر در صدای باد بانگ,شعر آی آدم ها از نیما یوشیج,دانلود شعر آی آدم ها از نیما یوشیج ...ادامه مطلب

  • شعر زیبای یاد دارم

  • یاد دارم در غــــروبی ســـــردِ ســــــرد می گـذشت از كوچــه ی مـا دوره گـــرد داد می زد : كهنـــــه قالی می خــــــرم دست دوّم ، جنس عــــالی می خــــــرم كاســــه و ظـرف سفـــــالی می خــــرم گر نـــداری كـــوزه خــــالی می خـــــرمrlm; اشک در چشمــــــان بابا حلقــــه بست عاقبت آهی كشیــد ، بغضش شكست : " اوّل مـاه است و نان در سفـــره نیست ای خدا شكــرت! ولی این زندگیست؟! " بوی نان تـــــازه هوشش بـُــــرده بـــود اتّفــــــاقا مـــــادرم هــــــم روزه بــــود صــــورتش دیــــــدم که لک برداشتـــــه دست خــــوش رنگـش تـــرک برداشتـــه سوختــــم دیـــــــدم کـه بابا پیــــــــر بود بدتـــــر از آن ، خواهـــــرم دلگیــــــر بود مشـــــــکل مـــا درد نان تنهــــــا نبـــــود شـــــاید آن لحظــــــــه خدا با مـــــا نبود بـــــــــاز آواز درشــــــــــت دوره گـــــــرد رشتـــــــه ی اندیشـــــــه ام را پــاره کرد >خواهـــــرم بی روســــری بیـــرون دویـد گفت : آقـــا! سفــــره خـالی می خرید؟! شاعر : محمـــد رضا يعقوبی,شعر زیبای یادگاری,شعر زیبا یادگاری,شعر زیبا برای یادگاری نوشتن ...ادامه مطلب

  • شعرزیبای خیام نیشابوری

  • این یک دو سه روز نوبت عمر گذشت چون آب به جویبار و چون باد به دشت هرگز غم دو روز مرا یاد نگشت روزی که نیامده ست و روزی که گذشت,شعر خیام نیشابوری,شعر خيام نيشابوري,شعر های خیام نیشابوری,شعر از خیام نیشابوری,شعر عمر خیام نیشابوری ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها